۱۲ سال منتظر «ابتهاج» بودیم | وقتی آمد شادی را به خانهمان آورد
تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۲۱۲۷۷
همشهری آنلاین - رضا افراسیابی: «خدا به من و همسرم چهار فرزند داده که همهشان نمونه هستند. اما در میان همه آنها ابتهاج برای من و مادرش نعمتی یگانه بود. از بس که مهربان بود و مودب. با تولدش خانواده ما را شاد کرد و برای همین نامش را ابتهاج گذاشتیم. ابتهاج در خدمت به خانواده پیشقدم بود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
نمونه بودوقتی که مهمان میآمد در چشم بر هم زدنی بساط پذیرایی از مهمان را جور میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خانواده شهید بیش از ۳۰ سال است که در محله قیطریه زندگی میکنند. وقتی از پدر شهید درباره رابطهاش با اهل محل و همسایهها میپرسم، چنین پاسخ میدهد: «زندگی در این محله از شمیران لطف و صفای خاصی دارد. با همسایهها و کسبه قدیمی رابطه گرم و دوستانهای دارم. با برخی قدیمیهای محله رفت و آمد خانوادگی هم داریم. من و خانوادهام هیچوقت به دنبال این نبودیم که کسی ما را بشناسد، چرا که پسرم برای دفاع از اسلام و انقلاب به میدان جهاد رفت و این وظیفهاش بود. همیشه سعی میکنم نماز جماعت را کنار اهالی محل در مسجد کربلا یا امامزاده علی اکبر(ع) بخوانم.»
این پدر شهید که قبلاً معلم بوده، در سالهای دوری از فرزندش چند کتاب با موضوع اهلبیت(ع) و شهدا نوشته است. او درباره فعالیتهای فرهنگیاش توضیح میدهد: «هر کسی هر طور که میتواند باید به اهلبیت(ع) و شهدا خدمت کند که من هم با نگارش این کتابها دینم را ادا کردم. تا به امروز ۳ کتاب «جلوههای آسمانی»، «یک آسمان ستاره» و «مناجات صمیمی» را چاپ کردهام.»
خاطرهبازیبغضی که از ابتدای گفتوگو در گلوی پدر شهید بوده، بالاخره میشکند و خاطرهای از پسرش را روایت میکند: «پسرم در جبهه هم مدام به فکر ما بود. گاهی نامه مینوشت یا تماس میگرفت و میگفت نگران نباشید. در نامههایش خواهرها و برادرش را به تلاش برای حفظ انقلاب اسلامی، اقامه نماز و پرهیزکاری دعوت میکرد. وقتی به مرخصی میآمد به قول معروف خیلی به او میرسیدیم تا سختی جبهه جبران شود. خوب به خاطر دارم که یک بار مادرش برای او رختخواب پهن کرد، اما تا صبح روی زمین خوابید. آن شب گفت وقتی برادرهایم در جبههها در خاک و خون میغلتند، چگونه بر رختخواب گرم و نرم بخوابم.
به جاودانگی پیوست«درست است که ابتهاج با رضایت من و مادرش راهی جبههها شد، اما همیشه برایش نگران بودیم. وقتی که از روزنامه یا تلویزیون، اخبار جبههها را میخواندیم یا میشنیدیم، این دل نگرانی چند برابر میشد. اما با شنیدن صدا و خبر سلامتیاش، دلمان آرام میگرفت. تا اینکه یک روز از جبهه با خانه ما تماس گرفتند و گفتند که ابتهاج و چند نفر دیگر در عملیات والفجر مقدماتی ناپدید شدهاند و هیچ نشانی از آنها نیست. پسرم از رزمندگان گردان شهادت بود و این اتفاق در عملیاتی در منطقه رشیدیه فکه افتاد.» پدر شهید آهی میکشد و صحبتهایش را ادامه میدهد: «بیخبری ما از ابتهاج ۱۲ سال طول کشید. در این مدت همه زندگی ما در انتظار شنیدن خبری از او خلاصه میشد. هر چند که میدانستیم شهید شده اما باور این اتفاق برای من و مادر ابتهاج خیلی سخت بود. تا اینکه در سال ۱۳۷۳ پس از سالها دوری و انتظار فقط چند قطعه استخوان بدن پسرم را برایمان آوردند. خدا را شاکرم که پسرم برای حق جنگید و به شهادت رسید. حالا زیارت مزارش و اینکه نزد خدا آرامش و افتخار دارد، تنها دلخوشی ماست.
وصیتنامه شهید«پدر و مادر عزیزم شاید شما جزو کسانی باشید که حتی قبری هم از پسرتان نداشته باشید. برای شهادت من گریه و بیتابی نکنید؛ چرا که فرزند امانت خدا به پدر و مادر است. بهتر از من میدانید که باید امانت را به صاحبش بازگرداند. مرا دعا کنید و از خدا بخواهید که در زمره شهدای بینام و نشان قرار بگیرم. همیشه نماز را اول وقت و به جماعت اقامه و حجاب اسلامی را حفظ کنید، چرا که پرهیزکاری تیری است بر قلب دشمن.»
نگاهمحل شهادت: رشیدیه فکه
عملیات والفجر مقدماتی
سال شهادت: ۱۳۶۱
مزار شهید: قطعه ۵۰
ردیف ۱۶ شماره ۱۵
*منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۴
کد خبر 736368 برچسبها محله همشهری محله دفاع مقدس شهید تهرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: محله همشهری محله دفاع مقدس شهید تهران پدر شهید جبهه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۲۱۲۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امروز با هوشنگ ابتهاج: وقت است کــــــــه بنشینی و گیسو بگشایی
وقت است کــــــــه بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویــــــم غـــــــــــم شب های جدایی بزم تو مـــــرا مــــــــــــی طلبد ، آمدم ای جان مــــــن عودم و از ســـــــوختنم نیست رهایی تـــــا در قفس بــــــال و پر خویش اسیـر است بیگانـــــــه ی پرواز بــــــــود مــــــــــرغ هوایی با شــــــــوق سر انگشت تو لبریز نـــواهاست تا خــــــود به کنــــــــــارت چه کند چنگ نوایی عمــــــــری است که مــــــــا منتظر باد صباییم تــــــا بـــــــو کــــــــه چه پیغام دهد باد صبایی ای وای بر آن گوش کـــه بس نغمه ی این نای بشنید و نشــــــد آگـــــــــه از اندیشه ی نایی افســــــــوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع در اینــــــــه ات دیــــــد و ندانست کجــــــــایی آواز بلنــــــــدی تو و کس نشنــــــــودت بــــــاز بیرونـــــــی ازین پـــــــرده ی تنــــــگ شنوایی در اینـــــــه بنـــــــدان پریخـــــــــانه ی چشمم بنشین کـــــــه بــــــــه مهمانی دیدار خود ایی بینــــــی که دری از تو بـــــــــه روی تو گشایند هــــــــر در کــــــه بر این خانه ی ایینه گشایی چــــــون سایه مـرا تنگ در آغوش گـرفته است خــــــوش باد مــــــــــرا صحبت این یار سرایی کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: امروز با هوشنگ ابتهاج: ما با امید صبح وصال تو زنده ایم امروز با سعدی: ما پراکندگان مجموعیم/ یار ما غایب است و در نظر است